ارنست رادرفورد در تاريخ سي ام ماه اوت سال ۱۸۷۱ در حومه برايت واتر شهر نلسون واقع در ساحل شمالي جزيره جنوبي زلاند نو به دنيا آمد. او چهارمين فرزند از دوازده فرزند جيمز و مارتا رادرفورد نيوزلندي هاي نسل اول بود که از کودکي از استکاتلند به زلاند نو آورده شده بودند. خانواده رادرفورد يک خانواده پرجمعيت دوازده بچه اي بود که اعضاي آن همه در انجام کارهاي روزمره خانواده مشارکت مي کردند. اهل خانه همه افرادي جدي، کليسا رو، خوشحال و با فرهنگ بودند. علاقه مندي رادرفورد به علوم در مرحله زودي بروز کرد. او ده ساله بود که کتاب پرطرفداري به نام «خواندنيهاي اوليه فيزيک» تأليف معلمي به نام بالفور استوارت به دست آورد.
کتاب استوارت مشابه کتابهاي خودآموز فيزيک امروزي بود که در آنها نحوه به نمايش در آوردن اصول پايه فيزيک با استفاده از اشياي ساده موجود در خانه مانند سکه، شمع، سنگ وزنه و وسايل آشپزخانه به خواننده ياد داده مي شود. رادرفورد جوان سخت شيفته آن کتاب شده بود. نخستين بورس از بورسهاي تحصيلي متعدد زندگي خود را در سال ۱۸۸۷ که ۱۶ ساله بود به دست آورد. بورس تحصيلي دومي وي را قادر به ثبت نام در کالج کنتربوري شهر کريستچرچ کرد که مؤسسه اي بود که در سال پيش از تولد خود او بوجود آمده بود.
وي رشته هاي تحصيلي اصلي خود را فيزيک و رياضيات انتخاب کرد که از بخت مساعد در هر دوي آنها معلمان خوبي هم داشت. رادرفورد در پايان دوره آموزشي سه ساله خود درجه کارشناسي رياضي و فيزيک- رياضي و (بطور کلي) علوم فيزيکي به پايان رسانيد. نکته قابل ذکر در رابطه با زندگي خصوصي وي در ايام اقامت در کريستچرچ اينکه وي در آنجا با ماري نيوتن دختر صاحبخانه خود آشنا و پايبند عشق او شد. رادرفورد در پي انتشار دو مقاله مهم درباره فعاليت تشعشعي مواد در سال ۱۸۹۵ برخلاف دوم شدن در گزينش جايزه مهمي به شکل يک بورس تحصيلي دريافت کرد. مقررات اعطاي جايزه حق انتخاب مؤسسه آموزشي را به خود برنده جايزه مي داد که رادرفورد آزمايشگاه کاونديش دانشگاه کمبريج به مديريت جي.جي. تامسون (صاحب نظر پيشتاز جهان در زمينه الکترومغناطيس) را برگزيد. در آن سال ويلهلم کنراد رونتگن فيزيکدان آلماني موفق به کشف اشعه ايکس شد. کشف مهم ديگري که منجر به شروع کار اصلي رادرفورد شد کشف هانري بکرل فرانسوي در سال ۱۸۹۸ بود. رادرفورد در سال ۱۸۹۵ به آزمايشگاه کاونديش دانشگاه کمبريج آمد تا در آنجا تحت مديريت جي.جي. تامسون مشغول به کار شود.
تامسون که استاد فيزيک تجربي بود رادرفورد را فعالانه در آزمايشگاه به کار گرفت. رادرفورد در اوايل کار تحقيقاتي خود با انجام آزمايشي که فکر آن از خود وي بود دو تابش راديواکتيوي ناهمانند شناسايي کرد. او پي برد که بخشي از تابش با برگه اي به ضخامت يک پانصدم سانتي متر قابل ايستادن بود اما براي متوقف کردن بخش ديگر برگه هاي بس ضخيم تري لازم بود. او اولين اشعه اي را که تابشي با بار الکتريکي مثبت و يونيزه کننده اي قوي بود و به سهولت در مواد جذب مي شد اشعه آلفا نام داد. اشعه دوم را که تابشي با بار الکتريکي منفي بود و تشعشع کمتري ايجاد مي کرد اما قابليت نفوذ آن در مواد زياد بود اشعه بتا ناميد. تابش نوع سومي که شبيه پرتوهاي ايکس بود در سال ۱۹۰۰ بوسيله پل اوريچ ويلارد (فيزيکدان فرانسوي) کشف شد. اين پرتو نافذترين تابش را داشت. طول موج آن بسيار کوتاه و فرکانس آن فوق العاده زياد بود. تابش جديد، پرتو گاما نام گرفت. رادرفورد و همکارانش کشف کردند که فعاليت تشعشعي طبيعي مشهود در اورانيوم فرايند خروج ذره آلفا از هسته اتم اورانيوم بصورت يک هسته اتم هليم و برجاي ماندن اتمي سبک تر از اتم اورانيوم در اورانيوم به ازاء هر خروج ذره آلفا از آن است. از کشف آنها نتيجه گيري شد که راديوم تنها يک عنصر از رشته عناصر حاصل از فعاليت تشعشعي اورانيوم است.
رادرفورد در سال ۱۹۰۳ به عضويت انجمن سلطنتي لندن درآمد و در سال ۱۹۰۴ نخستين کتاب خود به نام «فعاليت تشعشعي» را که امروزه از کتب کلاسيک نوشته شده در آن زمينه شناخته مي شود، منتشر کرد. شهرت او رو به افزون رادرفورد در جمامع علمي سبب شد که از طرف دانشگاهها تصدي کرسي هاي استادي زيادي به وي پيشنهاد شود. او در سال ۱۹۰۷ به انگلستاند بازگشت تا تصدي مقام مذکور را در دانشگاه منچستر به عهده بگيرد.
رادرفورد در دانشگاه منچستر رهبر گروهي شد که به سرعت دست به کار تدوين نظريه هاي تازه درباره ساختار اتم شد. آن دوره پرثمرترين دوره زندگي دانشگاهي او بود. رادرفورد به پاس کوششهاي علمي خود در دانشگاه منچستر نشانها و جوايز زيادي دريافت کرد که دريافت جايزه نوبل سال ۱۹۰۷ در شيمي نقطه اوج آن بود. اين نشان افتخار را البته براي کارهايي که در کانادا در زمينه فعاليت تشعشعي عناصر کرده بود به او دادند.
بزرگترين دستاورد رادرفورد در دانشگاه منچستر کشف ساختار هسته اتم بود. پيش از رادرفورد اتم به گفته خود او «يک موجود نازنين سخت و قرمز و يا به حسب سليقه خاکستري بود اما اينک يک منظومه شمسي بسيار ريز متشکل از ذرات بي شمار بود که مظنون به نهفته داشتن اسرار ناگشوده متعدد ديگر در سينه هم بود.» رادرفورد در سال ۱۹۳۷ در اثر يک فتق محتقن (گونه اي تورم ناشي از انسداد اعضاي دروني) درگذشت.
او در آن هنگام شصت و شش ساله و هنوز سرزنده و قوي بود. سهم رادرفورد در شکل گيري درک کنوني ما از ماهيت ماده از هر کس ديگري بيشتر است. او آشکارا بزرگترين فيزيکدان آزمايشگر زمان خود بود و از زمان مايکل فارادي به بعد ديگر فيزيکدان آزمايشگري به بزرگي او نيامده بود. دهها انجمن علمي و دانشگاه به او عضويت و درجات دانشگاهي افتخاري دادند. او را پدر انرژي هسته اي ناميده اند.